بازی کن کوچولو

تبلیغات

بازی کن کوچولو

یک چرخه ات می ارزد به تمام دوچرخه های لوکس بچه مایه دار های تمام عالم...بازی کن کوچولوبازی کن با همان فرمان و یک چرخت...شاید اون صندوق صدقات پشت سرت از خجالت آب بشه...... 



زخم ها..

 



فال فروش...

از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟

گفت از حماقت انسان ها تکه نانی در می آورم !

این ها از منی که در امروز خودم مانده ام ، فردایشان را می خواهند … 



هیچ..

پسری که خاطر خواه میشه .....

نا خود آگاه سر به زیر میشه .....

دلش نمیاد کس دیگه ای رو نگاه کنه .....

دلش نمیاد حرف عشقشو پیش هر کس و ناکسی بزنه .....

بگی نگی ساکت تر از قبل میشه ......

ولی خوب که دقت کنی ..... چشماش برق میزنه .....

وقتی یکی اسم عشقشو به زبون میاره ...... 



نسل ما...

 



چای مطلب ارسالی ازMahsa Mohammady

بهترین آدم های زندگی شما ،

آنهایی اند که چای تان پیش هم یخ کرده است !



زندگی کن مطلب ارسالی ازMahsa Mohammady


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ...

ﺑﻪ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ ...


ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﮕﯿﺮﯼ ... ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... !!!

 



اینا مهمه!!!!

 



خواستم!!!

خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش ؛ یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه ... 



سخنی از بزرگان

 



چقدر ساده

گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم!!! 



ای رفیق



گل فروش...

 

رفتم نشستم کنارش گفتم :

 برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟

 گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش

 آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ،

 با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟

 گفتم : بخرم که چی ؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم

 امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!

 اشکاشو که پاک کرد

 یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد

 تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم...



تنها که باشی.....

تنها که باشـــی نگـــاهت دقیـــق تـــر می شــود و معنـــ ـا دار...

 

چیزهایـــی می بینــی که دیگـــران نمی بیننــد،

 

در خیابــان زود تـــر از همه میفهمـــی پاییز آمـــــده و

 

ابرهـــا آسمــــان را محکــــم در آغوش کشیده انـــد

 

میتوانــــی بی توجــــه به اطـــراف ساعتـــــها چشم به آسمــان بـــدوزی و

 

تولـــــد بــــاران را نظــــاره گر باشـــ ـ ـی ... !!

 



شاد باشیدمطلب ارسالی ازMahsa Mohammady

سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی اقا

میگه پیاده میشین؟

پ نه پ خواستم بین راه ی تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی در اد... 

 

رفتم دندونپزشکی به دکتر میگم اقای دکتر دندون عقلم کج دراومده اومدم حسابشو برسی

دکتر میگه یعنی میگی بکشمش؟

پ نه پ گفتم دکتری یه کم نصیحتش کنی بلکه ب راه راست هدایت شه...

 

صبح دیرم شده ب مامانم میگم یه سیب واسم بیار میگه الان میخوای بخوری؟

پ نه پ میخوام کله سحری چک کنم ببینم قانون نیوتون هنوز سر جاشه یا نه...

 

تو کلاس هی میگیم استاد خسته نباشید. استاد میگه یعنی وقت تمومه؟

پ نه پ همین الان از اتاق فرمان اطلاع دادن که 1 ساعت به تایم کلاس اضافه شده...

 

در اسانسور رو باز کرده کوبونده تو سر من از درد اشکم در اومد میگه اخی دردت اومد؟

پ نه پ دیدم شب جمعه س به یاد مرده هامون افتادم یه دیده ای تر کردم...

 

واسه استخدام رفتم یه شرکتی خانومه میگه شما واسه اگهی استخدام اومدین؟

گفتم پ نه پ اومدم بگم اصلا رو من حساب باز نکنین...

 

یارو 2 ساعت گرفته موهاشو  سیخ کرده داده هوا

دوستش از راه اومده میگه فشن کردی؟

میگه پ نه پ یه موی سفید در اومده همه به احترامش ایستادن...

 

رفتم کدو تنبل بخرم میگه میخوای بخوری؟

پ نه پ میخوام واسش استاد خصوصی بگیرم زرنگ شه برم اسمشو عوض کنم...

 

 

 



ما که هیچی نشدیم....

 



کدومش؟

 



چه زیباست با هم بودن!!!

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!

 دختر: توباز گفتی ضعیفه؟

 پسر: خب… منزل بگم چطوره؟

 دختر: وااااای… از دست تو!

 پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟

 دختر:اه…اصلاباهات قهرم.

 پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟

 دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟

 پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.

 دختر: … واقعا که!

 پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟

 دختر: لوووس!

 پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!

 دختر: بازم گفت این کلمه رو…!

 پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!

 دختر: من ازدست توچی کارکنم؟

 پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!

 دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!

 پسر: صفای وجودت خانوم!

 دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!

 پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!

 دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”

 

 پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

 دختر: ولی من که بور بودم!

 پسر: باشه… فرقی نمی کنه!

 دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…

 پسر: …

 دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟

 پسر: …

 دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…

 پسر: …

 دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…

 پسر: خدا… نه… (گریه)

 دختر: چراگریه میکنی؟

 پسر: چرا نکنم… ها؟

 دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…

 پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…

 دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا

 پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم

 دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟

 پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم…

 

 دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …

 پسر: …

 دختر: دوباره ساکت شدی؟

 پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!

 تک عروس گورستان!

 پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!

 اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…

 نه… اشک و فاتحه

 نه… اشک و فاتحه و دلتنگی

 امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

 آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…

 دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!

 نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!

 بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…

 اما… تـو آرام بخواب

  



.